علی پورحیدری: بزرگ ترین درس پدرم مردم داری بود
تاریخ انتشار: ۶ بهمن ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۷۹۸۹۴۳
علی پورحیدری یکی از نصیحت های پدرش به او را بازگو کرد. بزرگترین صحبتی که فرزند منصورخان از پیشکسوت آبی ها به یاد دارد این است که انسان همیشه باید احترام مردم را در هر جایگاه و مقامی که هستند، حفظ کند.
مراسم رونمایی از سردیس زنده یاد منصور پورحیدری، اسطوره فوتبال ایران و باشگاه استقلال امروز برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کنار من علی پورحیدری ایستادند، قرار است تا دقایقی دیگر از سردیس زنده یاد پورحیدری رونمایی شود. علی آقا الان شما اینجا هستید، خانواده شما هستند و فکر می کنم این خیابانی که قرار است به نام زنده یاد منصور پورحیدری مزین شود، نزدیک محل زندگی شما است، حس شما در این لحظه چیست؟
در وهله اول از اعضای شورای شهر محترم به خصوص آقای حجت نظری تشکر می کنم که ایشان عضو هیات مدیره استقلال هم هستند، به خاطر کار بزرگی که انجام داده و این لطفی که به ما داشتند و این خیابان را به نام پدرم کردند. خیابانی که محل سکونت پدرم بوده و الان هم مادر در اینجا سکونت می کند. یک حس خیلی قشنگی است. جای پدرم خالی است و او نیست که این اتفاق را ببیند. یک دلگرمی خیلی خوبی برای ما و خانواده بوده و از کسانی که این کار را انجام دادند خیلی ممنونم به خصوص حجت نظری
خیلی بهتر می شد اگر آن زمانی که پیشکسوتان بین ما حضور داشتند این اتفاقات رخ می داد، بدی ندارد وقتی پیشکسوتان در قید ما حضور دارند یک خیابان به نام آن ها می شد یا یادگاری های این چنینی.
به نظرم صحبت شما درست است. الان پدرم در قید حیات نیست که ببیند. چه خوب است که موقعی که پیشکسوتان و قهرمان ها در قید حیات هستند چنین اتفاقی رخ دهد که خود آن ها هم ببیند و لذت ببرند. تا چند سال پیش چنین اتفاقاتی رخ نمی داد و به لطف شورای شهری که دو سال است سر کار هستند، چنین اتفاقاتی رخ می دهد و خیابان به نام هنرمندان و ورزشکاران می شود و امیدواریم این اتفاق رخ دهد و برای کسانی که در قید حیات هستند هم چنین اتفاقاتی رخ دهد تا لذت ببرند.
خاطره ای از منصورخان دارید که استقلالی ها کیف کنند؟
بزرگترین حرفی که پدرم به من می زد مردم داری بود و می گفت همیشه باید احترام مردم را هر جایگاه و مقامی که هستند حفظ کنی.
همچنین گزارش طرفداری از مراسم رونمایی از سردیس و نامگذاری خیابان در گرامیداشت زنده یاد جعفر کاشانی و زنده یاد منصور پورحیدری را در لینک زیر ببینید:
تهران به نام مردان اخلاق مزین شد | گلستان؛ جعفر کاشانی و روشنایی؛ منصور پورحیدری حجت نظری: بازیکنی از استقلال جدا نمی شود مگر با نظر کادر فنیاخبار داغ
سند اختصاصی طرفداری از قرارداد میلیچ و استقلال اعتراض پرسپولیس به گل اول آلومینیوم؛ آفساید، گلزن نیم بدن جلوتر بود! لیست و عکس 7 خانم بازیگر ایرانی که کشف حجاب کردند / منشوری های سینما آبروی ابولفضل پور عرب با یک عکس رفت دنیای بی اعتمادی؛ فوتبالیست ها چطور جا به جا می شوند؟ دلیل مشکلات مالی شدید بارسلونا چیست؟منبع: طرفداری
کلیدواژه: منصور پورحیدری زنده یاد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۷۹۸۹۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ادعای دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودش را نکشت
به گزارش «تابناک»، چند هفته پیش خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد.
روزنامه اعتماد به نقل از دختر کیومرث پور احمد نوشت: «ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است... .
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند.
خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است.
غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.»